«توریست» داستان یک مرد ایرلندی است که پس از یک تصادف وحشتناک، با عارضه فراموشی در بیمارستانی در استرالیا به هوش می آید، حالا او باید با استفاده از سرنخ های کمی که دارد به هویت خود و شخصی که قبل از تصادف بوده است پی ببرد ...

جک داوکینز توسط فاگین پذیرفته می شود و به عنوان یک جیب بر ماهر آموزش می بیند که به او لقب "عیار زبردست" را داده است. سن کم جک با لباس بزرگسالان و نحوه صحبت کردنش در کنار هم قرار می گیرد و تضاد قابل توجهی بین رفتار ناعادلانه و بی گناهی او ایجاد می کند.

تونتو، جنگجوی بومی آمریکا، داستان‌های ناگفته‌ای را بازگو می‌کند که جان رید، مرد قانون، را به یک افسانه عدالت تبدیل کرد.

شش دوست وارد شهر کوچک و ساکتی می شوند که در آن یک موزه از مجسمه های مومی وجود دارد، و در آن دو برادر زندگی می کنند که با استفاده از راه خاصی مجسمه ها را بطرزی باور نکردنی واقعی می سازند...

زنی به طور فزاینده ای از ادعاهای دختر خردسالش مبنی بر داشتن خاطراتی از زندگی دیگر ناآرام می شود و به گذشته دردناک خانواده آنها دامن می زند.

پل کارپنتر یک کارآموز در یک شرکت مرموز لندن با کارفرمایان غیر متعارف، از جمله مدیر عاملی است که می‌خواهد دنیای جادویی باستانی را با شیوه‌های شرکتی مدرن مختل کند.

زندگی یک مرد زمانی که معشوقه اش برایش یک کیسه پر از پول می آورد، دگرگون شده و شروع به گسترش می کند...

فیلم در مورد زنی ایرلندی در سال ۱۸۲۵ استرالیا است که سعی می‌کند مأمور بریتانیایی قاتل خانواده‌اش را ردیابی کند.

سریال Mr Inbetween درمورد شخصی بنام رایان است، رایان نقش یک پدر، شوهر سابق، نامزد و دوست صمیمی را در زندگی داردو همه ما میدانیم کنترل کردن همه این نقش ها در زندگی و در عصر مدرن تا چه اندازه سخت و دشوار است و جالب اینجاست که رایان یک خلاف کار قابل استخدام هم است.

حول شخصیت تفنگدار نیروی دریایی به نام مک کانوی (Quarry) متمرکز است که پس از سال ها جنگ در ویتنام در سال 1972 به زادگاهش شهر ممفیس بازمی گردد.اما اوضاع در شهر کاملا عوض شده است چرا که خانواده اش او را طرد کرده و جامعه نیز به عنوان کسی که در جنگ ویتنام بوده به او به چشم موجودی خبیث می نگرد.در همین حال در شرایطی که در تلاش برای کنار آمدن با وقایع تلخ خدمتش در میدان جنگ می باشد به طور اتفاقی به درون شبکه ای آلوده به فساد و آدم کشی که در سرتاسر رودخانه عظیم میسیسیپی فعال است، کشیده می شود.

مارشال رایلن گیونز به زادگاهش در شهری کوچک و فقیرنشین در شرق كنتاكی منتقل می‌شود. در آنجا دوست دوران جوانی‌اش را ملاقات می‌كند كه در گذشته با یكدیگر در معدن ذغال سنگ كار می‌كرده‌اند. او اكنون یكی از فعالان نژادپرستی بوده و به تازگی در یكی از كلیساهای سیاه پوستان بمب‌گذاری كرده است.